نوشته شده توسط : نعیمه

تو به من خندیدی...

ونمیدانستی...

من به چه دلهره از باغچه ی همسایه...

سیب رادزدیدم...

باغبان از پی من تند دوید...

سیب را دست تودید...

غضب آلود به من کرد نگاه...

سیب دندانزده ازدست تو افتاد به خاک...

وتو رفتی وهنوز...

سالها هست که درگوش من آرام آرام...

خش خش گام تو تکرار کنان...میدهد آزارم!

ومن اندیشه کنان غرق این پندارم...

که چرا خانه ی کوچک ما سیب نداشت؟؟؟ 

**حمیدمصدق**



:: برچسب‌ها: عاشقانه ترین شعردنیا , بزرگترین فیلترشکن دنیا , جدیدترین فیلترشکن دنیا ,
:: بازدید از این مطلب : 3139
|
امتیاز مطلب : 337
|
تعداد امتیازدهندگان : 69
|
مجموع امتیاز : 69
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 آذر 1398 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد