نوشته شده توسط : نعیمه

عکسهای جالب از انتخابات ریاست جمهوری

امسال اولین سالی بود که تونستم رای بدم.میتونم شرط ببندم هیچکدومتون همچین شرایطی رو نداشتید.اول ش که گفتن شلوغه بریم تو حیاط.راستی بگم ستاد رای گیری تو دبیرستان دخترانه تیزهوشان بود که یه جورایی خونه م محسوب میشه.از سوسک هم بدترم من!!از در بیرون کنن پنجره و دودکش اینا هستش....

خوب داشتم میگفتم بعدش که رفتم داخل ازم کارت ملی خواستن دروغکی گفتم برا هوشمند ثبت نام کردم در حالیکه گم ش کردم.بلی اولین دروغ روزم

منی که از دو ماه قبل هیجان رای گیری داشتم صبح جمعه هفت اسفند آرزو کردم کاش یکی دیگه می شد رای بده.کلا دنیا رو آّب ببره نه که خوابم همیشگی به من کار نداره.امسال خرس های زمستونی زود از خواب پا شدن اما  من جورشون رو کشیدم.نه که بچه ی فعال و مسئولیت پذیری هستم!!!!!

خب داشتم می گفتم داخل که رفتم وقتی نوبتم رسید چند تا شناسنامه رو شناسنامه م گذاشتن.همچین بغض داشت خفه م میکرد اما سکوت پیشه کردم به جاش تعاملات اجتماعی م رو بالا بردم و سنت نیکوی صله ی رحم رو به جا آوردم.بعد باز که نوبتم رسید به پیشنهاد یه آقایی جناب چشم سبز برداشت شناسنامه ها رو پشت و رو کرد.همچین دلم میخواست چشم های سبزشو از کاسه در بیارم.خلاصه دو تا چشم سبز تو کادرشون بود.اون یکی فامیل ش با من یکی بود.خب برسیم به جریان خودمون .وقتی نوبتم شد مسئول حوزه که عموی هانیه مون(بقول فاطمه ش کل زندگی م با هانیه خلاصه میشه)باشه اومد برا نظارت.این کادر دست اندر کار گفتن بگین مردم برن بیرون شلوغه.(حالا اینا گفتن شلوغ شما باور نکنید.)منم برداشتم گفتم شما به جای اینکه شناسنامه ها رو زیر و رو کنید جواب مردم رو بدید تا ترافیک پیش نیاد همچین بغض کرده بودم.بعدش باز عادی شدم.عموی هانیه هم دستپاچه شد گفت نه نباید همچین کاری کنن.چشم سبز هم اصلا به روی مبارکش نیاورد.تازه نوبتم شده بودش که تعرفه ی خبرگان تموم شد دوباره صبر کردم.تو این مدت هر کی رو میشناختم اومد رفت.دختر دایی های بابا که هر کدوم یه پرچم ایران شده بودند.خیلی وحشتناک گرم بود دیگه نوبت م که شد تصمیم گرفتم به چکی چان و بروس خان رای ندم.خلاصه رای دادم عکس انداختم سر شرط م با سحر.حالا دستام هم رفته بود رو ویبره.این بود رای دادن من....

بعد از دو ساعت تموم شد

خدا به خیر بگذرونه

برا انتخابات ریاست جمهوری که رفتم شیک و مجلسی ضایع شدم بهم گفتن بچه.الته اون دفعه بیشتر کادر آموزشگاه بودن.اما اون آقاهه بهم خندید.اما دستم رو آخرشم تو استامپ فرو کردم برگشتم خونه گفتم رای دادم!!!اون دفعه کارت ملی هم برده بودما!!نصف کلیپسم هم اون دفعه ریزش کرد که کلا ترک ش کردم.چقدر سربازه بهم خندید!!

خدایا من که راضیم به شادی خلق:-)



:: برچسب‌ها: یه رای اولی , من و رای اول م , انتخابات , رای اولی ها , من یک رای اولی هستم , نتایج انتخابات , مجلس دهم , اصولگرایان , اصلاح طلبان , حداد عادل , حسن روحانی , اکبر هاشمی , جوک انتخاباتی , بابا آب داد , بیانات رهبر ,
:: بازدید از این مطلب : 1867
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 9 اسفند 1394 | نظرات ()

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 21 صفحه بعد